لوگوی جشنواره ولوگوی ما
درباره ما
وقف ،طلوعی ماندگار
اهميت وقف و بركات فردی و اجتماعی ناشی از آن از جمله موضوعاتی است كه در آيات و احاديث بيشماری مورد توجه قرار گرفته كه از جمله آنها می‌توان به آيه 261 سوره مباركه بقره اشاره كرد كه طی آن اين عمل خير انسان، چند برابر در درگاه خداوند مستحق پاداش است.
امید است با این فریضه که از طریق آیه 261سوره بقره نیز به ما مسلمانان پیشنهاد شده عمل نماییم


مقدمه

يكي از بناهاي پرشكوه اسلامي كه در اواخر عصر صفوي يعني در عهد حكومت شاه سلطان حسين (1135ـ 1105هـ.ق) ايجاد شده است، مدرسه چهارباغ يا مدرسه سلطاني است. (1) اين بنا كه در مشرق خيابان چهارباغ واقع شده است و با سردري فوق‏العاده مجلل، صحن، گنبد، مناره، مسجد و حجرات زيبا از لحاظ هنر كاشيكاري و ظرافت معماري از نفايس اصفهان به شمار مي‏رود، بين سالهاي 1112 تا 1128هـ.ق ساخته شده است. مساحت ساختمان و صحن مدرسه قريب 8500 مترمربع و طول صحن از مشرق به مغرب 5 /65 و عرض آن از شمال به جنوب 5 /55 متر است. (2)

ساختمان مدرسه مانند اغلب مدارس قديمي دوطبقه است و دورتادور طبقه فوقاني و تحتاني، حجرات طلبه‏نشين قرار گرفته است. در چهار طرف مدرسه همچنين چهار ايوان طراحي شده كه به گفته صاحب كتاب نصف جهان في تعريف‏الاصفهان اين چهار ايوان «همه مسجد آن مدرسه است.» (3) ليكن مجموعه اين بناي پرشكوه به نام مدرسه چهارباغ شهرت دارد.

در طرف شمال مدرسه بازارچه‏اي كه نمونه‏اي از بازارهاي آباد دوران صفويه است و در سمت شرق، كاروانسراي بزرگي كه به نام سراي فتحيه (4) مشهور است، قرار دارد و اين هر دو يعني سرا و بازارچه را مادر شاه سلطان حسين وقف بر مدرسه كرده است كه عايدات آنها به اضافه عايدات ساير موقوفات مدرسه نظير مزرعه باغ‏ملك در چهارمحال و احمدآباد كاشان خرج مدرسه شود. (5)

شاه سلطان حسين نيز در سال 1118هـ.ق كه ساختمان آجري مدرسه مشرف بر تمام‏شدن بود، طي وقفنامه‏اي ـ كه متن كامل آن در مقاله حاضر آمده است ـ تمامي زمين مدرسه، گنبد، ايوان و شبستان متصل به آن و ايوان جنوبي و صفّه مغربي قرينه در را به صيغه مسجد، وقف كافه شيعيان اثني‏عشريه كرد و حجره‏هاي تحتاني و فوقاني را وقف بر طالبان علوم دينيه اثني‏عشري صحيح‏الاعتقاد نمود. همچنين عرصه‏ها، حوضها، چاه، مطبخ و باقي عمارات مدرسه وقف طالب علمان و نمازكنندگان در مسجد و ساير صادرين و واردين گرديد.

نسخه اصل وقفنامه مزبور اكنون به شماره 8549 در موزه ايران باستان موجود است (6) و استاد محمدتقي دانش‏پژوه در جلد دوم نشريه نسخه‏هاي خطي طي فهرستي كه از نسخه‏هاي خطي موزه ايران باستان ارائه داده‏اند، در خصوص اين وقفنامه چنين نگاشته‏اند:

وقفنامه شماره 8549، رقاع با قلم ميرزا احمد نيريزي مورخ 1129، با گواهي به اين مطلب در ص ع [منظور صفحه عنوان] با سرلوح و حاشيه‏سازي و جدول و ستون‏بندي به زر و لاجورد و شنگرف. عنوان زرين، كاغذ فرنگي، جلد تيماج سرخ با آستر چرمي سبز، 48 گ در 1259 در كتابخانه بهمن‏ميرزا پسر عباس‏ميرزا بوده است. درباره وقف ابوالمظفر ابوالمنصور شاه سلطان حسين موسوي حسيني صفوي بهادرخان است زمين مسجد و مدرسه پهلوي چهارباغ شهر سپاهان را كه نزديك به نُه‏جريب است با توليت پادشاه وقت و مورخ 15 رجب 1118 با گواهي محمد مؤمن وزير ديوان و جمال‏الدين محمد خوانساري و محمدباقر پسر اسماعيل حسيني خاتون‏آبادي مدرس همين مدرسه سلطاني و محمدباقر حسيني و محمدزمان حسني حسيني. (7)

همان‏طور كه استاد دانش‏پژوه اشاره كرده‏اند در صفحه عنوان وقفنامه توضيحي وجود دارد كه متن كامل آن چنين است:

«رساله خط ميرزا احمد به تاريخ سنه هزار و دويست و پنجاه و نه، داخل كتابخانه نواب شاهزاده كامياب بهمن‏ميرزا بهين‏خلف وليعهد مغفور مبرور عباس‏ميرزا گرديد. في شهر شعبان سنه 1259»

«اين وقفنامه را نواب مستطاب محمدرحيم ميرزا ولد مرحوم مغفور شاهزاده به رسم يادگاري به بنده مرحمت نمودند. چندي هم به عاريت نزد من خواهد بود.

في شهر رجب 1315، جعفرقلي»

[سجع مهر]: يگانه‏ گوهر درياي خسروي بهمن

به روي دو صفحه نخست وقفنامه همچنين سه سجع مهر به اين شرح وجود دارد كه متعلق به شهود وقفنامه است، وجود اين مهرها حاكي از آن است كه وقفنامه سواد نبوده بلكه نسخه اصل است.

ـ المتوكل علي‏اللّه‏ الملك الغني، عبده محمدباقر بن سيدحسن الحسيني 1106.

ـ نصر من‏اللّه‏ و فتح قريب، عبده سيدمرتضي حسيني 1118.

ـ لااله‏الااللّه‏ الملك الحق المبين، عبده فتح علي 1124.

سجع مهر نخست متعلق به محمدباقر حسيني صدر خاصه شاه سلطان حسين صفوي است كه به عنوان شاهد چهارم، صحت وقفنامه را تأييد و مهر كرده است. سجع مهر دوم مربوط به سيدمرتضي حسيني داماد شاه سلطان حسين صفوي است. وي فرزند مير سيدعلي خليفه سلطاني مرعشي و نواده ميرزا سيدحسين سلطان‏العلماء دانشمند و وزير مشهور روزگار شاه‏عباس دوم (1077ـ1052هـ.ق) است. (8) سيدمرتضي همچنين پدر ابوتراب ميرزا است كه كريم‏خان زند او را در رجب 1163 با نام شاه‏اسماعيل سوم پادشاه خواند و پايان كار وي در مجمع‏التواريخ مرعشي آمده است. (9)

سيدمرتضي حسيني در اواخر عهد شاه سلطان حسين «صدر» شد و چنان كه پيداست تا چندسال از دوره طهماسب دوم را نيز در اين مقام بوده است. مهر و توقيع او در سجلات برخي از وقفنامه‏هاي شاه سلطان حسين ديده مي‏شود. (10).

مهر سوم با نقش «فتح‏علي» به نظر مي‏رسد متعلق به فتحعلي‏خان داغستاني اعتمادالدوله شاه سلطان حسين باشد. وي كه از رجال نامي دربار آخرين پادشاه صفوي بوده است و عاقبت به واسطه توطئه و دسايس دشمنان در 1132هـ.ق از صدارت عظمي بركنار و كور گرديده، شهادت و سجع مهرش در حاشيه وقفنامه ديگر عهد شاه سلطان حسين كه به شماره 8550 در موزه ايران باستان نگهداري مي‏شود نيز موجود است. (11)همچنين با دقت و توجه به تاريخ سجع مهر فتحعلي‏خان مي‏توان دريافت كه وي شش‏سال بعد از نگارش وقفنامه حاضر آن را مهر كرده است.

نكته ديگري كه ذكر آن در پايان اين مقدمه مختصر حائز اهميت است، كتابت وقفنامه به قلم احمد نيريزي است. وي كه شرح حال و آثارش به طور مفصل در جلد چهارم كتاب احوال و آثار خوشنويسان آمده، (12) از بزرگترين نسخ‏نويسان اواخر عهد صفوي بوده است؛ و اين خود شايد ارزش هنري خاصي را براي وقفنامه ايجاد كند كه اميد است ارائه آن مورد توجه پژوهشگران قرار گيرد. (13)



هو الواقف علي نيات ‏العباد

بسم‏اللّه‏ الرحمن الرحيم

مصباح صباح عبادت و مفتاح فلاح و سعادت، حمد و سپاس بي‏قياس واقف سراير و داناي ضماير ـ تعالي شأنه و عظم سلطانه ـ تواند بود كه به مفاد كريمه «لقد خلقنا الانسان (ا ـ آ) في احسن تقويم» (14) به معماري مشيّت ازلي و دستياري قدرت لم‏يزلي بنيان مدرس وجودِ محمود انسان را مبتني بر چهار اركان و مشحون از حجرات شايان در كمال زيبايي و نهايت حكمت و شناسايي بنانهاد و مدرِّس عقلِ حق‏شناس و رئيس حسّ مشترك و طلبه حواس و تلامذه قُوي و خدمه اعضا را به وضع لايق و طور موافق جابه‏جا در آن مقامِ والا جاي داده، از موقوفاتِ (1 ـ ب) قراي اربعه اخلاط به توليت روح حيواني وظايف صالحه جهت آنان مقرر نمود و كاركنان ماسكه و هاضمه و مباشران غاذيه و ناميه را جهت نظام اين بناي بلند و انتظام چنين اساس ارجمند به خدمات دلپسند مأمور فرمود كه انوار وحدانيتش ظاهر و نمايان و اسرار صمدانيتش باهِر و عيان و قلوب اهل ايمان، كنزالعرفان جواهر زواهر تدبر و تعقل و لسان شكرگوي ارباب ايقان، مفتاح‏الجنان عواطف (2 ـ آ) خالقِ جزو و كل تواند گرديد.

و قناديل صلوات ناميات سزاوار آويزه روضه معطر و مرقد مُعنبر كشاف حقايق انوار مشكوة لمعات اسرار، شفيع هر دو سرا، خاتم انبيا، افضل اصفياءاللّه‏ ـ صلي‏اللّه‏ عليه و آله ـ تواند بود كه طاق مسجد عبوديتش را به مصباح «انّا ارسلناك شاهدا و مبشّرا و نذيرا و داعيا الي‏اللّه‏ باذنه و سراجا منيرا» (15) روشن و از جواهرخانه غيب، خاتم كرامتش را به نگين «ما كان (2 ـ ب) محمد اَبا احد من رجالكم و لكن رسول‏اللّه‏ و خاتم‏النبيين» (16)

و نقود نامعدود تحيّت و سلام شايسته نثار بارگاه مشارقِ انوار هدايت، ينابيعِ اسرار امامت، بروج دوازده‏گانه فلكِ قدرت كامله ذي‏الجلال، دُرر يگانه بحر بي‏كرانِ مرحمتِ شامله ايزد متعال، مخصوصين به آيه كريمه «انّما يريداللّه‏ ليذهب عنكم الرّجس اهل‏البيت و يطهّركم تطهيرا» (17) منصوصين به حديث صحيح «مَثَل اهل بيتي (3 ـ آ) كمثل سفينة نوح من ركب فيها نجي و من تخلّف عنها غرق» (18) به نصّ سيد انبياء برگزيدگان خالق اكبر، ائمه اثني‏عشر تواند بود كه حجرات قلوب مؤمنين را مساكن طيبه طلبه محبت و ولاي ايشان نمود و كتب خانه صدورِ پرنور آنان را وقفِ عام قاطبه انام فرمود. خصوصا صاحب مقام «انت منّي بمنزلة هرون من موسي» (19) باب دارالعلم «انا مدينة‏العلم و علي باب‏ها» (20) مظهر انوار «هل اتي» (21) داناي رموز «لو كشف الغطا» (22) مطلع‏النجوم (3 ـ ب) عوارف خالق خافقين، مجمع‏البحرين سعادات نشأتين، اسداللّه‏الغالب و غالب كل غالب و مطلوب كل طالب، اميرالمؤمنين و امام‏المتقين و يعَسوب‏الدين و قائدالغُرّالمحجّلين علي بن ابي‏طالب صلوات‏اللّه‏ و سلامه عليه و عليهم اجمعين الي يوم‏الدين.

اما بعد، بر واقفان مواقف دانايي و راتبه‏داران رتبه شناسايي و بينايي كه مزرع بال صفامآل در كشتزار آمال خير اشتمالشان از (4 ـ آ) سرچشمه فيض فضل ايزد منان و ينابيع مراحم بيكران خداوند مستعان سيراب و ريّان و منبت الوان رياحين معارف بي‏پايان باشد ظاهر و آيان و به دلايل عقليه مبرهن و نمايان خواهد بود كه در دارالسرور چهارباغ دنيا و اين سرور مرور بي‏ثبات و وفا كه مكان وقوف و اقامت و جاي استقرار و استراحت نيست، مستحق وظايف سعادات دوجهاني و سزاوار سكناي حجرات (4 ـ ب) بهشت جاوداني، آن سعادتمند صاحب‏هوش و توفيق رهبرِ نصيحت‏نيوش است كه به موجب آيه وافي هدايه «لن تنالوا البرّ حتي تنفقوا ممّا تحبون» (23) نقد حيات مستعار و طلاي كامل‏عيار عمر عزيز خود را بر طبق كريمه «من كان يريد حرث الاخرة نزد له في حرثه» (24) صرف خريداري ضياع و عقار جهانِ بابقا و خرجِ آباديِ محل قرارِ آن سرا نموده همت بلند و نيت ارجمند را به مؤدّاي صدق انتماي «ان‏اللّه‏ يدخل» (5 ـ آ) الذين امنوا و عملوا الصالحات جنات تجري من تحتها الانهار» (25)و فحواي هدايت اقتضاي «لكن الذين اتقوا ربّهم لهم غرف من فوقها غرف مبنية تجري من تحتها الانهار وعداللّه‏ لايخلف اللّه‏ الميعاد» (26) بر اعلاي بناي خانه آخرت و تحصيل غرفات باغ جنت مصروف دارد و مال و منال دنيوي و ملك و مستغل مكتسبي را

به مضمون حقيّت مشحون «مثل‏الذين ينفقون اموالهم في سبيل‏اللّه‏ كمثل حبّة انبتت سبع سنابل في كل سنبلة مائة حبة واللّه‏ (5 ـ ب) يضاعف لمن يشاء» (27) در راه خداوند ذوالجلال و سبيل رضاي قادر متعال و رعايت حال مسلمين و اعانت عجزه و مساكين كه موقوف‏عليه فوز ابدي و نجات سرمدي است وقف و صرف نمايد تا جمعي كثير از اهل ايمان الي انقراض‏الزمان از آثار آن خيرِ جاري بهره‏ياب و تهي‏دستان دارِ اعتبار و تنگ‏مايگان دِرهم و دينار از فوايد و عوايد آن صاحب‏نصيب و كامل‏نصاب گردند.

و از آنجا كه احراز مثوبات «يوم تجد (6 ـ آ) كلّ نفس ما عملت من خير محضرا» (28) و رفع درجات عاليه فردوسِ اعلي در روز جزا پيوسته منظورِ نظرِ انورِ مهر اثرِ خورشيد ضيا و قرار دادِ خاطرِ فيضْ‏مظاهرِ معدلت‏آرايِ نوابِ كاميابِ فلك جناب، مقدس القاب عالم و عالميان مآب، شاهنشاه دين‏پناه ظل‏اله المنصور المؤيد من عنداللّه‏، باني مباني شريعت‏پروري، مشيّد اركان معدلت‏گستري، باسطِ بساطِ عدل و داد، ماحيِ آيات جور و بيداد، بنده خاكسار (6 ـ ب) آستان سيد انبيا، چاكرِ دربارِ سَرورِ اوليا و اصفيا، خادم عتباتِ ائمه اثني‏عشر، مروّج سنن سنيّه حضرت خيرالبشر ـ عليهم صلوات‏اللّه‏ الملك الاكبرـ واسطه نظام ليالي و ايام، شيرازه اوراق شهور و اعوام، گردون رفعتي كه عنوان منشورِ باهرالنورِ شهرياريش به طغرايِ غرّايِ «قل اللهم مالك الملك تؤتي الملك من تشاء» (29) مطرّز و موشّح است؛ آسمان شوكتي كه ديباچه فرمان فرمانفرمايي و (7 ـ آ) جهانداريش به سرلوح زيباييِ «و اتيناهم ملكا عظيما» (30)مزيّن و منقّش است؛ پادشاهي كه در اثباتِ شرع‏پناهيش دادخواهي و ظلم‏كاهي گواهي است كافي، و بر كمال آگاهيش غوررسي و حق‏گزاري بيّنه‏اي است وافي؛ شاهنشاهي كه به معماريِ پيروي اجداد طاهرين، بناي استوار دين مبين را به نحوي محفوظ دارد كه از بدخواهي مخالفين تزلزل را به اركان رصين آن راه نيست و به باغ پيرايي متابعتِ طريقه معصومين (7 ـ ب) گلشنِ روي زمين را رونقي داده كه به مثابه فردوس برين مطرّا و مصفّا و از نقص منزّه و بري است. صاحب نسبِ بزرگوار نبوي، فايز حسب بااعتبار علوي، پشت و پناهِ اهل ايمان، مظهر آثار لطف و احسان، سلطان سلاطين زمان، پادشاه پادشاه‏نشان، السلطان بن السلطان، الخاقان بن الخاقان ابوالمظفر ابوالمنصور شاه سلطان حسين الصفوي الموسوي الحسيني بهادرخان مدّاللّه‏ (8 ـ ب) تعالي ظلال معتدله علي مفارق الأنام و جعل دولته متصلة بدولة صاحب‏الزمان ـ عليه‏الصلوة والسلم ـ است تا در عرصه محشر و روز عرض اكبر در زمره «الذين يرثون الفردوس هم فيها خالدون» (31) و فرقه «اولئك يسارعون في‏الخيرات و هم لها سابقون» (32) منتظم و به نعيم لايزال و سلطنت ملك عديم‏الانتقال نيز فايز گردند.

آن خديو اهل جهان و شاهنشاه پير تدبيرِ بخت جوان، سلطنت عظمي و ملكت كبري و فرمانفرمايي روي زمين (8 ـ ب) و حكمراني بساط ارضين را كه زيبنده آن خسروِ عدالت آيين است، آلت تقويت اساس

دين مبين و واسطه استحكام بنيان شرع متين ساخته، مدام در انتشار شريعت حضرت سيدالمرسلين و اشتهار شعاير ائمه معصومين ـ عليهم صلوات‏اللّه‏ الملك المعين ـ صرف همت و بذل جهد مي‏فرمايند و اعظم وسايل تحصيل اين مقصد جليل و عمده جهات تكميل اين مرام اصيل، تكثير علماي اعلام (9 ـ آ) و فضلاي سعادت‏فرجام كه حاملان علوم و آثار نبوي و ناقلان احاديث و اخبار مصطفوي‏اند و رواج شرع و علم و رفاه طالبان و اهل آن است و تهيه اسباب آن فريق توفيق رفيق و تربيت مايحتاج آن جمع به رعايت حقيق، قوي‏ياوري است برين امر خيريت‏قرين و اقوي‏معين. لهذا نسايم عبهرشمايم اين مقاصد خيرانجام از گلستان باطراوت صدق (9 ـ ب) نيت آن اعلي‏حضرت، عطررسان مشام مرام جهانيان و بوارق انوار اين مهامِ نيكوفرجام از مهر درخشان صفاي طويت آن خسرو بلندهمت، ضياگسترِ ساحتِ امنيت اهل ايمان گَشته كارگزاران آستان آسمان‏نشان و كاركنان دولت ابدبنيان را كه در وقوف و امانت به مرتبه كمال ستوده و در وثوق و ديانت به قسطاس امتحان آزموده و از نهايت اعتماد (10 ـ آ) و اخلاص خازن اسرار سلطاني و به وفورِ متانت و اختصاص، محرم خلوتسراي قرب خاقاني بودند، مأمور امر واجب‏الاذعان و پذيراي فرمان قضا جريان به بناي مسجدي عالي‏شأن و مدرسه [اي] بلنداركان در جنب چهارباغ دارالسلطنه اصفهان جنت‏نشان ـ صانها عن طوارق الحدثان و ادام‏اللّه‏ ظل حاميها اعظم سلاطين‏الزمان علي مفارق اهل‏الايمان ـ (10 ـ ب) ساختند. و در اين اوانِ ميمنت اقتران كه به توفيقات سبحاني و تأييدات صَمَداني شاهد اين مأمول در آيينه حصول جلوه‏گر گرديد قربة الي‏اللّه‏ تعالي و طلبا لمرضاته وقف صحيح لازم شرعي مؤبّد و حبس صريح جازمِ ملّي مخلّد نمودند همگي و تمامي زمين آن را كه به حسب مساحت موازي نُه جريب و كسري است با تمامي اعيان مستحدثه در آن به اين تفصيل كه اصل گنبد و ايوان و (11 ـ آ) شبستان متصل به آن و ايوان جنوبي قرينه آن و صفه مغربي قرينه در را به صيغه مسجد وقف مؤبد نمودند بر كافه شيعيان اثني‏عشريه كه در آن اماكن صدق مواطن به اقامت صلوات و ساير طاعات و عباداتِ جناب مجيب‏الدعوات قيام و به نشر علوم دينيه و معارف يقينيه و مواعظ دلنشين موافقِ طرقِ ائمه طاهرين ـ عليهم افضل صلوات المصلّين ـ اقدام نمايند (11 ـ ب) و حجره‏هاي تحتاني و فوقاني را وقف مؤبّد نمودند بر طالبان علوم دينيه كه اثني‏عشري المذهب و صحيح‏الاعتقاد باشند و به دستور معمول در آن حجره‏ها سكني و به تحصيل علوم شرعيه اشتغال نمايند و عرصه‏هاي مدرسه و حوضها و چاه و مطبخ و باقي اعيان و آلات و عماراتي كه در آنجا ساخته شده هريك را وقف مؤبّد نمودند كه در مصالح طالب علمان و نمازكنندگان (12 ـ آ) در مسجد و ساير صادرين و واردين صرف شود.

و آن خاقانِ كسري‏غلام و قاآنِ سليمان‏مقام ـ لازال مؤيدا بالنصر والفتح الي يوم القيام ـ توليت مسجد و مدرسه و مايتعلق بهما را تفويض نمودند به نفس نفيس خود مادامت الدنيا معمورة بوجوده الاشرف الاَعلي و اهل الارض مستفيضة من فيض ذاته المكرم المعلّي و بعد از خود به هركس كه سلطان (12 ـ ب) وقت و پادشاه عصر باشد و اراضي و اعيان مزبوره را از ملكيت خود اخراج نموده به تصرف وقف دادند و الحال يد آن خسروِ جم‏نشان و سلطانِ سلاطين زمان يد توليت است و به عنوان ملكيت بر آنها تسلطي و حقي ندارند و بر اين نهج صيغه شرعيه جريان يافت وقفا لازما بتا بتلاً صحيحا صريحا شرعيا مؤبدا مخلدا بحيث لايباع و لايوهب و لايرهن الي ان يرث (13 ـ آ) الارض و من عليها واللّه‏ خيرالوارثين.

و تغييردهنده وقف مزبور و تبديل‏كننده شرح مسطور به سخط و غضب كردگار و لعن و نفرين رسول خدا و ائمه اطهار گرفتار و در عرصه محشر از شفاعت حضرت پيغمبر بي‏بهره و نصيب گردد. «فمن بدّله بعد ما سمعه فانّما اثمه علي الذين يبدّلونه انّ‏اللّه‏ سميع عليم.» (33)

و اعلي‏حضرت واقف ـ آمنه اللّه‏ تعالي في جميع المواقف و جعل (13 ـ ب) عوايده الي‏الأنام عايدة اليه في يوم القيام ـ ثواب وقف مذكور را قربة الي اللّه‏ تعالي هديه نمودند به ارواح مطهره حضرات مقدسات سدره‏مَرتباتِ عرش‏درجات چهارده‏معصوم ـ صلوات‏اللّه‏ عليهم اجمعين ـ كه اول ايشان حضرت رسالت‏مآب، برگزيده جناب رب‏الارباب، شهريار مدينه طيبه پيغمبري، متولي ملك هدايت و رهبري، مالك مملكت (14 ـ آ) «كنت نبيا و آدم بين الماء والطين» (34) صاحب رتبه «و ما ارسلناك الاّ رحمةً للعالمين» (35) خيرالبشر و شفيع يوم المحشر سيد انبياء محمد مصطفي ـ صلي‏اللّه‏ عليه و آله و سلم ـ و آخر

ايشان امام ثاني‏عشر قايم‏مقام حضرت پيغمبر، جواهر ثمين امامت را خاتم، وارث انبيا از خاتم تا آدم، خازن علوم مكنونه الهي داناي اسرار خلايق از ماه تا ماهي، حاكم بحق ميان مردم، وجودش محقَق، اما از (14 ـ ب) نظرها گم، قرآن ناطق و پيشواي صادق، بقية‏اللّه‏ في‏الارضين و خليفته علي‏الخلق اجمعين صاحب‏الزّمان ـ عليه صلوات‏اللّه‏ الرحيم الرحمن ـ است. و كان بتوفيق الباري ذلك الوقف والخير الجاري والاتيان بالصيغة و تحقق التخلية و تحرير تلك الوثيقة في منتصف شهراللّه‏ الاصبّ رجب‏المرجّب سنة ثمان عشر و مائة بعد الالف من الهجرة المقدسة النبوية المصطفوية علي مهاجرها آلاف الصلوات (15 ـ آ) والسلم والتحية.

مسجد و مدرسه مزبوره را با توابع به تفصيلي كه در متن قلمي شده وقف نمودم. تغييردهنده وقف مذكور به‏لعنت خدا و نفرين رسالت‏پناهي و ائمه طاهرين ـ صلوات‏اللّه‏ عليهم‏اجمعين ـ گرفتار گردد. (15ـ ب) [محل مهر شاه سلطان حسين صفوي]
 


سجلات

هو

بسم‏اللّه‏ الرحمن الرحيم

چون به مضمون خيريت مشحون كه به خط گوهرنگار و عبارات والاي درربار كه روشني‏بخش ديده اعتقاد است، تأييد وقف مدرسه و مسجد مباركه كه باعث احياي علوم دين و انتشار احاديث جناب اقدس خاتم‏النبيين و امام‏المتقين و ائمه طاهرين قرين حال (16 آ) قبله صوفي‏زادگان كه جانم فدايش باد گرديده و اين صوفي‏زاده را به رخصت ترقيم شهادت سرافراز فرموده‏اند، اميد كه ذات اقدس كه مروّج مذهب حق و باعث آرامش عالم است به عمر طبيعي در كامروايي رسيده، سايه آفتاب پايه بر مفارق عالميان خصوص صوفي‏زادگان به عنايت ملك منان تابنده باد. بالنبي و آله. بنده خاكسار محمد مؤمن وزير ديوان. (36)(16 ب)

[محل مهر محمد مؤمن وزير ديوان]

بسم‏اللّه‏ الرحمن الرحيم

الحمـدللّه‏ الواقف علي النيات المطّلع علي الخفيات الكريم الذي لايُخيّب مَن وقف علي بابه و لايجبه بالرّدّ من توجه الي جنابه والصلوة والسلم علي من احيي ببعثته مدارس الايات الباهرة و حفظ معلام الدين بالمستحفظين من عترته الطاهرة.

اما بعد فقد شرّفني السلطان (17 آ) الاعظم والخاقان الاعدل الاكرم الذي بلغ مسامع العالمين صيت احسانه و طلع في‏الآفاق طوالع امتنانه ـ لازالت رياض سلطنته مخضّرة بمياه الخيرات الجارية و مثمرة لما تشتهي الأنفس من فواكه التمتعات الباقية ـ با شهاده لي علي ما زبر في هذه الصحيفة الشريفة المنيفة و سفر في هذه الرقيمة الوثيقة الانيقة و انا الداعي لخلود دولته القاهرة السنية و اُبُود (17 ب) سلطنته الباهرة البهية. الفقير الي عفو ربه الباري؛ ابن‏حسين جمال‏الدين محمد الخوانساري (37) اوتيا كتابهما يمينا و حوسبا حسابا يسيرا.

بسم‏اللّه‏ الرحمن الرحيم

الحمدللّه‏ الذي حبس عن ادراك كنه ذاته افهام من يعقل و يعرف و منح من سلك سبيل عبوديته الامان يوم‏الموقف والصلوة والسلم علي سيد (18 آ) الاصفيا، و خاتم‏الانبياء محمد الذي بني له بناء الكونين و دار به مدارس الدارين و علي اهل بيته المعصومين الذين وقف عليهم الوقوف علي حقايق الكتاب و فوّض اليهم تولية امرالدين الي يوم‏الحساب سيّما اميرالمؤمنين الذي كان لمدينة‏العلم بابا و قام بوظائف الخير و قال صوابا.

و بعد فقد اشرق من مشرق العظمة والجلال و طلع من مطلع‏الدولة والاقبال (18 ب) شارق الامر المطاع اللازم الاتباع ـ جعله‏اللّه‏ متبوعا لاولي‏الأمر في جميع الأرباع والاصقاع ـ بايقاع الوقف و توابعه علي النحو المذكور في الصك المسطور بوكالة اعلي‏حضرة الواقف سلطان السلاطين و خاقان الخواقين الذي برع في العلي علي العالمين و رفع ذكره الي اعلي عليين ـ لازالت شموس دولته علي رؤس الأنام

مشرقة منيرة و مازالت بيضاء سلطنته من وسط سماءالدوام (19 آ) و هي مستنيرة ـ فلما او قضي الشرف والافتخار في موقف الامتثال والايتمار و اجريت الصيغة و راعيت التخلية و ساير ما يلزم رعايته في صحة الوقف و لزومه علي النهج المقرر في الشرع الاطهر الانور. كتبتُ هذه الكلمات بامره الاشرف الاعلي ـ اعلاه اللّه‏ ابدا ـ و انا الداعي لدوام دولته القاهرة العظمي و خلود ايام ملكته الباهرة الكبري محمد باقر بن اسمعيل الحسيني (19 ب) الخاتون‏آبادي (38) المدرس في المدرسة الجليلة السلطانية الموقوفة المزبورة، وفّقه‏اللّه‏ علي الصواب و وفّقه لحسن المآب.

[بسم‏اللّه‏ الرحمن الرحيم]

الحمدللّه‏ الذي تقبل عبادة الواقف علي صراطه المستقيم و استجاب دعاء الساجد علي قواعد الشرع القويم و لم يجعل قانتا من رحمته قانطا و لا راكعا من الآئه خائبا و بني معالم الدين (20 آ) و رفع مقام العالمين و وفّقهم بمدارسة الكتاب والاهتداء الي ما هو الصواب و تشييد العقايد علي وجه اتم و تحرير الحجج الواضحة بالقلم و «علم الانسان ما لم يعلم» (39) والصلوة والسلم علي احمد الرسل و هادي السبل، المبعوث علي الكل الذي جعل‏اللّه‏ قبلته قبلة ترضي و معبده مسجدا اُسّس بنيانه علي التقوي و آله الاطهار الذين علموا احكام التنزيل و (20 ب) اسرار التأويل و حفظوا ما اتي به النبي و نزل به جبرئيل.

اما بعد فقد صرت واقفا علي مدلول الصحيفة الشريفة الصحيحة الشرعية هذه و شاهدا علي مفهوم النميقة الوثيقة الملية هاته و كتبتُ الشهادة بامر الاعلي المطاع النافذ في الأرباع الصادر عن اعلي حضرة الواقف المالك للرقاب ـ ابّداللّه‏ دولته ما شرق شارق علم من مطالع الافكار (21 آ) و زين المعابد بالصلوات والاذكار ـ و انا الداعي لأبود دولته القاهرة الباهرة العلية السنية والمستدعي لخلود سلطنته البهية الزكية الحسنة الحسينية محمد باقر الحسيني. (40)

[محل مهر محمد باقر الحسيني]

[بسم‏اللّه‏ الرحمن الرحيم]

نحمدك يا من وقفت عند وصف كما له ثواقب الأفهام و عجزت دون نعت جلاله لطائف (21 ب) الاوهام و نصلّي علي من تمّت الصلوات بالصلوة عليه؛ النبي و آله البررة الكرام ما دامت المساجد معاكف و معابد للأنام والمدارس مواقف و موارد لاولي البصائر والاحلام.

و بعد فقد شرّفني قبلة السلاطين و امامهم و خيرالخواقين و همامهم الذي حاز قصب السبق عن سائر ملوك البلاد باستباق الخيرات و جميع بيدر الذخر ليوم الحصاد بالتبادر الي (22 آ) القربات السلطان الاعظم والخاقان الافخم و وقفني علي وقف هذه المدرسة المباركة لكسب فنون العلم والعرفان و ذا المسجد المؤسس بنيانه علي‏التقوي والرضوان، جامعا بهما بين العلم والعمل راجيا فيهما الفضل المرتجي والخيل المؤمل نسأل اللّه‏ الذي يربي الصدقات ان يصير سعيه المقرون بصفاء الطوية مشكورا و يجعل له خيرا من (22 ب) ذلك جنات تجري من تحتها الانهار و يجعل لها قصورا. فصرت شاهدا علي وفق ما زبر في هذه النميقة الانيقة و سطر في هاته الوثيقة الرشيقة و كتب الداعي لخلود دولته السنيّة القاهرة الباهرة السلطانية. (41)

بسم‏اللّه‏ الرحمن الرحيم

الحمدللّه‏ مالك الملك الواقف الذي موقوف علي ايجاده وجود خزائن الجبال و ذخائر البحار والصلوة والسلم علي خاتم رسله و انبيائه الاخيار محمد الهادي لاقامة مراسم شريعته والتّفقّه في دينه بامر سلاطين الامصار باحداث المساجد والمدارس للعباد و اولي الافكار و آله الابرار سيّما اميرالمؤمنين و امام‏المتقين ابي‏السّبطين الحسن والحسين سيّدي شباب اهل‏الجنة التي تجري (23 ب) تحتها الانهار وجدّ بقية الائمة الطاهرين الذين اخرهم حجة‏اللّه‏ القآئم صاحب‏الزمان و قاتل‏الكفار صلوة دائمة بدوام الليل والنهار.

و بعد فقد امرت عن اعلي‏حضرة الواقف اعني مالك رقاب الامم سلطان سلاطين الترك والعرب والعجم ـ لابرح عدله و امتنانه علي مفارق الانام منشورا و لازال تفضله و احسانه في صفحات الايام مشهورا ـ بان اشهد (24 آ) علي وقوع الوقف المؤبّد علي نهج... (42) [الشرع] المقدسة و اقترانه بشرائط الصحة واللزوم المقرّرة حسبما زبر في هذه الصحيفة والحجة المعتبرة المباركة المنيفة و انا الداعي لدوام الدولة الموبدة السلطانية ـ لازالت موبدة بالالطاف الربانية والعنايات السبحانية ـ محمد زمان الحسني الحسيني.

حرّره العبد الاقل الداعي لابود الدولة القاهرة احمد النيريزي في سنة 1129 (24 ب)

 


پي نوشت :

1- نام اين مدرسه امروزه به مدرسه امام صادق (ع) تغيير يافته است.

2- مجتبي ايمانيه: تاريخ فرهنگ اصفهان، اصفهان، دانشگاه، 1355، ص132. .

3- محمدمهدي بن محمدرضا الاصفهاني: نصف جهان في تعريف الاصفهان، به تصحيح و تحشيه منوچهر ستوده، تهران، اميركبير، 1368، ص69.

4- كاروانسراي فتحيه را امروزه مهمانسراي عباسي گويند.

5- مجتبي ايمانيه، پيشين، ص136. .

6- براي تهيه مقاله حاضر از ميكروفيلم وقفنامه كه به شماره 1729 در دانشگاه تهران موجود مي‏باشد استفاده شده است.

7- محمدتقي دانش‏پژوه: فهرست نسخه‏هاي خطي كتابخانه موزه ايران باستان، مقاله‏اي در نشريه نسخه‏هاي خطي، جلد دوم (تهران: دانشگاه تهران، 1340)، ص 218ـ217. .

8- محمدخليل مرعشي صفوي: مجمع التواريخ، به تصحيح و اهتمام عباس اقبال، تهران، ب.ن، 1328، ص93.

9- همان، ص144 به بعد. .

10- عبدالحسين سپنتا: تاريخچه اوقاف اصفهان، اصفهان، اوقاف، 1346، ص294.

11- محمدتقي دانش‏پژوه، پيشين، ص218.

12- مهدي بياني: احوال و آثار خوشنويسان، جلد چهارم، تهران، علمي، 1363، ص1041ـ1029، مرحوم بياني نسخه خطي اين وقفنامه را با خط احمد نيريزي تحت شماره 5832 كتابخانه آستان قدس رضوي معرفي كرده‏اند ولي در بررسي كه از فهرستهاي نسخ خطي آن كتابخانه به عمل آمد چنين نسخه‏اي ديده نشد؛ به نظر مي‏رسد يگانه نسخه خطي وقفنامه، نسخه موجود در موزه ايران باستان باشد.

13- شايان ذكر آنكه سالها پيش از اين آقاي عبدالحسين سپنتا در كتاب تاريخچه اوقاف اصفهان، رونوشت وقفنامه‏اي را سلطاني اصفهان ارائه كرده‏اند كه در حقيقت وقفنامه مدرسه نبوده بلكه عبارت از عوايد املاك و مستغلاتي است كه وقف مدرسه شده‏اند و حتي در خلال وقف‏نامه مندرج در كتاب آقاي سپنتا ذكر شده كه وقف‏نامه مدرسه «نسخه علي‏حده» است؛ و دقيقا مي‏توان گفت منظور از آن نسخه علي‏حده، نسخه وقفنامه حاضر است. (عبدالحسين سپنتا، پيشين، ص144 به بعد.). .

14- تين / 4.

15- احزاب / 46 و 45.

16- احزاب / 40. مزيّن گردانيد.

17- احزاب / 33.

18- ر.ك: احاديث مثنوي، بديع‏الزمان فروزانفر، ص111.

19- ر.ك: الغدير، ج3، ص 125ـ112.

20- ر.ك: الغدير، ج6، ص81 ـ61 و ج3: ص101ـ 95.

21- دهر / 1.

22- حديث «لو كشف الغطاء لما ازدت يقينا».

23- آل‏عمران / 92.

24- شوري / 20.

25- محمد / 12.

26- زمر / 20.

27- البقره / 261.

28- آل‏عمران / 30.

29- آل‏عمران / 26.

30- نساء / 54.

31- مؤمنون / 11.

32- مؤمنون / 61.

33- البقره / 181. .

34- حديث. ـ ر.ك: المعجم المفهرس لالفاظ الحديث النبوي، و نسنك، ج4، ص73.

35- حديث. ـ ر.ك: المعجم المفهرس لالفاظ الحديث النبوي، و نسنك، ج4، ص73.

36- محمد مؤمن وزير ديوان ملقب به اعتمادالدوله اداره امور مالي مملكت را در عهد شاه سلطان حسين به عهده داشت. وي همچنين مميزي كل دادوستد مربوط به ماليات و صحت عمليات كليه ارباب مناصب مملكتي را مورد مطالعه و دقت قرار مي‏داد. (و. مينورسكي: سازمان اداري حكومت صفوي، ترجمه مسعود رجب‏نيا، تهران، زوار، 1334، ص82).

37- محمد بن آقاحسين خوانساري، عالم عامل، حكيم محقق، متكلم مدقق، فقيه اصولي كه به جمال‏الدين و جمال المحققين و محقق خوانساري موصوف و به آقاجمال، معروف و مرجع استفاده اعيان علماي عصر خود بوده و از معاصرين علامه مجلسي مي‏باشد. مصنفات بسياري از آقاجمال وجود دارد كه از آن جمله‏اند: اختيارات الايام، اصول الدين في الامامة، ترجمة الفصول المختاره علم‏الهدي، حاشيه تهذيب الحديث، حاشيه شرايع، حاشيه شرح اشارات، حاشيه شرح لمعه، حاشيه شرح مختصر الاصول، حاشيه شفا، حاشيه من لايحضره الفقيه، شرح غرر و درر عبدالواحد آمدي و شرح فارسي مفتاح الفلاح. جمال‏الدين خوانساري در سال 1121 يا 1125هـ.ق درگذشت و در تخت فولاد اصفهان به خاك سپرده شد. (محمدعلي مدرس، ريحانة الادب، تهران، خيام، 1369، ج1، ص54).

38- از مجتهدان برجسته اواخر عهد صفوي كه بنابر گفته صاحب كتاب وقايع السنين والاعوام، بسيار مورد احترام شاه سلطان حسين بوده است و اين آخرين پادشاه صفوي مسائل را جمعا از وي اخذ مي‏كرده است. ميرمحمدباقر در روز جمعه دهم شهر رجب 1122هـ.ق در مدرسه چهارباغ به امر شاه سلطان حسين شروع به تدريس تهذيب، حديث و شرح مختصر اصول و شرح لمعه نمود. (عبدالحسين خاتون‏آبادي، وقايع السنين والاعوام، تصحيح محمدباقر بهبودي، تهران، اسلاميه، 1352، ص561).

39- علق / 5.

40- از رجال معروف اواخر عصر صفوي كه در ابتداي حكومت شاه سلطان حسين سمت صدر خاصه (مأمور رسيدگي به امور خالصه سلطنتي) را نيز به عهده داشت. (محمدابراهيم نصيري، دستور شهر ياران، به تصحيح و تحشيه محمدنادر نصيري‏مقدم رساله فوق ليسانس دانشگاه تهران، ص94). .

41- در نسخه اصل پاك شده است. به نظر مي‏رسد اين گواهي متعلق به ميرسيدمرتضي باشد كه شرح حال وي در مقدمه آمده است. .

42- در نسخه اصل پاك شده است




مربوط به موضوع : وقف وملت ها
برچسب ها : وقف وملت ها
دسته ها : وقف وملت ها | ارسال شده در | (0) نظر

درباره وقف
موضوعات مطالب
آرشیو مطالب

X